در دل تهران، جایی در مرکز شهر، کلینیکی به نام مریم با نوای پرشور نانسی عجرم پر شده بود از هیاهوی موسیقی و امید؛ فضایی شاد، پرانرژی و لبریز از انتظار. نسرین داوودی، دختر ۲۲ سالهای از عراق، دل به جراحی زیبایی داده بود و برای این تصمیم بزرگ، راهی ایران شده بود؛ با دلی پر از رؤیا و نگاهی که در آینه به دنبال اعتمادبهنفسی تازه میگشت. در همان روز، زهرا امیری هم، دختری ۲۳ ساله از عراق، دوباره ایران را برای زیباتر شدن انتخاب کرده بود. بار دوم بود که برای عمل زیبایی به این کشور میآمد؛ چون چیزی اینجا بود که در جای دیگر پیدا نمیکرد: مهارت، صداقت، و احساسی از امنیت. ایران حالا میزبان صدها هزار گردشگر پزشکیست؛ جراحان خبره، دستگاههای مدرن و هزینههایی که بهنسبت کیفیت، شگفتانگیزند، آنقدر که آمارها میگویند از بیست هزار نفر در پانزده سال پیش، حالا به بیش از سیصد هزار رسیدهاند. بیشترشان عراقیاند، اما قصه فقط اعداد نیست؛ قصه دلهاییست که در این کشور دوباره گرم میشوند. وزارت بهداشت میگوید سال گذشته، بیش از یک میلیارد دلار از همین مسیر به کشور وارد شده؛ در روزگاری که تحریمها فشار میآورند، این حضور انسانهایی که برای ترمیم ظاهر و شاید بخشی از روحشان آمدهاند، رنگی از امید به دیوارهای بیمارستانها پاشیده است. پزشکانی مانند دکتر حمید رضا حسنانی، صبح آن روز، سه بیمار عراقی را زیر تیغ جراحی برده بودند؛ بدون توقف، با دقت، با دلگرمی. کرونا که فروکش کرد، موجی از بیماران عرب به ایران بازگشت؛ چون میدانستند اینجا هنوز دستی هست که با دقت، نگاهی هست که با فهم، و قلبی هست که با انسانیت کار میکند. حتی راهنمایان گردشگری پزشکی هم حالا آموزش میبینند؛ مثل عمار خادم حسین، مردی ایرانی-عراقی که با عشق کارش را پیش میبرد. اما همهچیز هنوز بیدردسر نیست؛ نبود ارتباط بانکی بینالمللی، مشکل بزرگیست. با این حال، نسرین میگوید: باز هم میارزد؛ باز هم میآیم، چون اینجا، برای من چیزی هست که هیچ جای دیگری نیست.